جدول جو
جدول جو

معنی گنده گوزی - جستجوی لغت در جدول جو

گنده گوزی
(گُ دَ / دِ)
در تداول عوام، دعویهای باطل کردن. سخنان بزرگتر از حد گفتن. گزافه گویی
لغت نامه دهخدا
گنده گوزی
سخنان بالاتر از حد خود گفتن گزافه گویی
تصویری از گنده گوزی
تصویر گنده گوزی
فرهنگ لغت هوشیار
گنده گوزی
((گُ دِ))
گزافه گویی، لاف و گزاف
تصویری از گنده گوزی
تصویر گنده گوزی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دُ)
سیاه چردگی. رنگی میان سپیدی و سیاهی. (ناظم الاطباء). خضره. سمره. ادمه. (منتهی الارب). رجوع به گندم گون شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ خوَ / خُ)
گنده خواری. رجوع به گنده خور شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ مَ)
تکبر کردن و سخنان متکبرانه گفتن. (برهان) :
اگر می رود در پی این سخن
بدین گفتگو گنده مغزی مکن.
سعدی (از رشیدی و آنندراج).
، هرزه و یاوه بر زبان راندن و درشتی و کج خلقی نمودن. (برهان).
- گنده مغزی کردن. رجوع به گنده مغزی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
کسی که گوش او بوی بد دهد
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ خوَ / خُیْ)
با واو معدوله، آنکه عرق بدنش عفن و گنده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به گنده خویی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ پَ)
شغل و عمل گنده پز. رجوع به گنده پز شود
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ خوَر / خُر)
رجوع به گنده گو شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
آنکه بوی ناخوش و گنده دارد. (آنندراج). عفن. صیقم
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
صفت گنده گوش. رجوع به گنده گوش شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دِ)
سخنان بزرگتر از حدود خود گفتن. و رجوع به گنده گو شود
لغت نامه دهخدا
(چَنَ / نِ زَ)
در تداول عامه، آنکه سخنان بزرگتر از حد خود زند. آنکه اندازۀ خود در سخن گفتن نگاه ندارد
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ خوَ / خُ)
با واو معدوله، صفت آنکه عرق بدنش عفن است. و رجوع به گنده خوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده گو
تصویر گنده گو
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده پزی
تصویر گنده پزی
شغل و عمل گنده پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خوی
تصویر گنده خوی
آنکه عرق بدنش بد بو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوش
تصویر گنده گوش
آنکه گوشش بوی بد دهد
فرهنگ لغت هوشیار
سبز چهرگی سیاه چردگی: ... گردناکی و سپیدی آمیخته بزردی یا گندم گونی و روشنایی و تابندگی، قهوه یی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده بویی
تصویر گنده بویی
بدبویی تعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خوری
تصویر گنده خوری
خوردن خوراکهای بد و پست (مانند شکنبه روده و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خویی
تصویر گنده خویی
بد بو بودن عرق کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده مغزی
تصویر گنده مغزی
تکبر کردن، 2 سخنان متکبرانه و گزافه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوی
تصویر گنده گوی
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوشی
تصویر گنده گوشی
گنده گوش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گویی
تصویر گنده گویی
سخنان بالاتر از حد خود گفتن گزافه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوزی کردن
تصویر گنده گوزی کردن
ادعا کردن، تفاخر بی اصل و اساس کردن
فرهنگ فارسی معین